مطالبه مهریه

مهریه یک حق قانونی برای خانم ها در ازدواج است که قوانین خاص و مربوط به خود را دارد که ما در این مقاله به بررسی چند مورد از آن ها میپردازیم.

قوانین مدنی مهریه

برخی قوانین مدنی در حوزه مهریه

ماده ۱۰۷۸: هر چیزی را که مالیت داشته و قابل تملک نیز باشد می توان مهر قرار داد .

ماده ۱۰۷۹: مهر باید بین طرفین تا حدی که رفع جهالت آنها بشود معلوم باشد .

ماده ۱۰۸۰: تعیین مقدار مهر منوط به تراضی طرفین است .

ماده ۱۰۸۱: اگر در عقد نکاح شرط شود که در صورت عدم تادیه مهر درمدت معین نکاح باطل خواهد بود نکاح و مهر صحیح ولی شرط باطل است .

ماده ۱۰۸۲: به مجرد عقد ، زن مالک مهر می شود و می تواند هر نوع تصرفی که بخواهد در آن بنماید .

تبصره ( الحاقی ۱۳۷۶/۴/۲۹ ) – چنانچه مهریه وجه رایج باشد متناسب باتغییرشاخص ( شاخص کل بهای کالاها و خدمات مصرفی مناطق شهری ایران ) تعیینی توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران که به ضمیمه بخشنامه ۱۵۸۴۶/۷۹/۱ مورخ ۲۹/۹/۱۳۷۹ معاون اول محترم رییس قوه قضاییه به مراجع قضایی ابلاغ گردیده است

ماده ۱۰۸۳: برای تادیه تمام یا قسمتی از مهر می توان مدت یا اقساطی قرار داد .

ماده ۱۰۸۴: هرگاه مهر عین معین باشد و معلوم گردد قبل از عقد معیوب بوده و یا بعد از عقدوقبل از تسلیم معیوب و یا تلف شود شوهر ضامن عیب وتلف است .

ماده ۱۰۸۵: زن می تواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفای وظایفی که در مقابل شوهر داردامتناع کند مشروط بر اینکه مهر او حال باشد و این امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود .

ماده ۱۰۸۶: اگر زن قبل از اخذ مهر به اختیار خود به ایفای وظایفی که در مقابل شوهر داردقیام نمود دیگر نمی تواند ازحکم ماده قبل استفاده کند ، مع ذلک حقی که برای مطالبه مهر داردساقط نخواهد شد.

ماده ۱۰۸۷: اگر در نکاح دائم مهر ذکر نشده یا عدم مهر شرط شده باشد نکاح صحیح است وطرفین می توانند بعد از عقد مهر را به تراضی معین کنند و اگر قبل از تراضی بر مهر معین بین آنهانزدیکی واقع شود زوجه مستحق مهرالمثل خواهد بود .

ماده ۱۰۸۸: در مورد ماده قبل اگر یکی از زوجین قبل از تعیین مهر و قبل از نزدیکی بمیرد زن مستحق هیچگونه مهری نیست .

ماده ۱۰۸۹: ممکن است اختیار تعیین مهر به شوهر یا شخص ثالثی داده شود در این صورت شوهر یا شخص ثالث می تواند مهر را هر قدر بخواهد معین کند .

ماده ۱۰۹۰: اگر اختیار تعیین مهر به زن داده شود زن نمی تواند بیشتر از مهرالمثل معین نماید.

ماده ۱۰۹۱: برای تعیین مهرالمثل باید حال زن از حیث شرافت خانوادگی و سایر صفات ووضعیت او نسبت به اماثل و اقران و اقارب و همچنین معمول محل و غیره در نظر گرفته شود .

ماده ۱۰۹۲: هرگاه شوهر قبل از نزدیکی زن خود را طلاق دهد زن مستحق نصف مهر خواهدبود و اگر شوهر بیش از نصف مهر را قبلا داده باشد حق دارد مازاد ازنصف را عینا یا مثلا یا قیمتااسترداد کند .

ماده ۱۰۹۳: هرگاه مهر در عقد ذکر نشده باشد و شوهر قبل از نزدیکی و تعیین مهر زن خود راطلاق دهد زن مستحق مهرالمتعه است و اگر بعد از آن طلاق دهد زن مستحق مهرالمثل خواهد بود .

ماده ۱۰۹۴: برای تعیین مهرالمتعه حال مرد از حیث غنا و فقر ملاحظه می شود .

ماده ۱۰۹۵: در نکاح منقطع عدم ذکر مهر در عقد موجب بطلان است .

ماده ۱۰۹۶: در نکاح منقطع موت زن در اثنای مدت موجب سقوط مهر نمی شود و همچنین است اگر شوهر تا آخر مدت با او نزدیکی نکند .

ماده ۱۰۹۷: در نکاح منقطع هرگاه شوهر قبل از نزدیکی تمام مدت نکاح را ببخشد بایدنصف مهر را بدهد .

ماده ۱۰۹۸: در صورتی که عقد نکاح اعم از دائم یا منقطع باطل بوده و نزدیکی واقع نشده زن حق مهر ندارد و اگر مهر را گرفته شوهر می تواند آن را استرداد نماید .

ماده ۱۰۹۹: در صورت جهل زن به فساد نکاح و وقوع نزدیکی زن مستحق مهرالمثل است .

ماده ۱۱۰۰: در صورتی که مهرالمسمی مجهول باشد یا مالیت نداشته باشد یا ملک غیر باشددر صورت اول و دوم زن مستحق مهرالمثل خواهد بود و در صورت سوم مستحق مثل یا قیمت آن خواهد بود مگر اینکه صاحب مال اجازه نماید .

ماده ۱۱۰۱: هرگاه عقد نکاح قبل از نزدیکی به جهتی فسخ شود زن حق مهر ندارد مگر درصورتی که موجب فسخ ، عنن باشد که دراین صورت با وجود فسخ نکاح ، زن مستحق نصف است .

تفاوت بین مهریه عندالمطالبه و عندالاستطاعه

انواع مهریه و تفاوتهای حقوقی آن ها : در نوع دیگری از تقسیم بندی می توان مهریه را به مهریه عندالمطالبه و عند الاستطاعه به شرح زیر رده بندی کرد:

مهریه عندالمطالبه؛ طبق تعریف مهریه در این نوع از مهر، مرد باید مهریه عندالمطالبه را تحت هر شرایطی و در صورت مطالبه زوجه پرداخت کند و وضعیت مالی مرد، فقط در چگونگی پرداخت و با صلاحدید مقام قضایی یا طبق توافق طرفین، تاثیرگزار است و نه در اصل پرداخت. البته این نکته لازم به ذکر است که بر طبق ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی مالکیت مهریه عندالمطالبه نسبت به نصف مهر مستقر (قطعی) و نسبت به نیمی دیگر متزلزل (مشروط) می باشد (استفاده از حق حبس زوجه) و در خصوص نیمه متزلزل، با وقوع نزدیکی، این مالکیت نیز مستقر می شود. در این خصوص اشاره به رای وحدت رویه شماره ۷۱۸ هیأت عمومی دیوان عالی کشور مورخ 1390/02/13 حائز اهمیت می باشد؛ بدین مضمون که زن در صورت حال بودن مهر می تواند تا زمانی که مهر به او تسلیم نشده از ایفا مطلق وظایفی که شرعا وقانونا در برابر شوهر دارد امتناع کند و ذکر مطلق وظایف اشاره به وظایف اعم از عام و خاص را دارد.

مهریه عندالاستطاعه: در این قسم از مهریه اگر زن تقاضای مهریه نماید این تکلیف بر عهده اوست که ثابت کند مرد از دارایی کافی جهت پرداخت مهریه برخوردار می باشد و این در حالیست که زوج از اثبات عدم توانایی پرداخت مبری می باشد؛ بنابر این، بار اثبات ادعای توان پرداخت مهریه عندالاستطاعه ، بر عهده زوجه است.

توقیف اموال شوهر برای پرداخت مهریه چگونه صورت می گیرد؟

گرفتن مهریه هم می تواند در زمان تأهل و بعد از جدا شدن آن ها صورت گیرد و به طبع آن توقیف اموال برای مهریه هم در همین زمان ها انجام می شود.

اگر مرد مهریه ی زن را پرداخت نکند ، زن می تواند با معرفی کردن داشته های مالی مرد ، اموال او را توقیف کند.

حتی می تواند مطالباتی از حساب های بانکی مرد را نیز توقیف کند.

زن می تواند خواستار توقیف اموال شوهر برای مهریه  از مؤسسات و یا سازمان های چه دولتی و چه خصوصی باشد تا حقوق مرد را توقیف کند.

توقیف حقوق مرد به این صورت روی می دهد که : تا زمانی که مرد متأهل است یک چهارم حقوق و زمانی که مجرد است یک سوم حقوق برای تقاضای توقیف اموال مرد قابل قبول است.

زن تنها تا زمانی که شوهر با زن دیگری ازدواج نکرده است می تواند تقاضای توقیف اموال را داشته باشد.

اگر مرد اموالی را داشته باشد که زن احتمال دهد که ممکن است این اموال را به شخص دیگری انتقال دهد یا به فروش برساند ، زن می تواند به دادگاه اطلاع دهد. دادگاه برای جلوگیری از این اتفاق «قرار تأمین خواسته» صادر خواهد کرد. بر اساس قرار تأمین خواسته این اموال برای پرداخت مهریه توقیف خواهد شد و در نهایت می توان از این اموال برای تأمین مهریه یا قسمتی از آن استفاده کرد.

راهکار قانون درباره تنظیم وکالت‌نامه دائم خروج از کشور برای زوجه

حق خروج از کشور برای زنان در ازدواج

آیا زوج می‌تواند حق خروج از کشور را به موجب وکالت‌نامه دائم و بدون محدودیت به همسر خود بدهد؟ آیا وکالت نامه دائم به زوجه به‌واسطه اعتبار 5 ساله ذکر شده در قانون صدور گذرنامه باید تنظیم شود؟ و در صورت پاسخ مثبت به سئوال قبلی، آیا این وکالت‌نامه قابلیت تسری به دفعات بعد را دارد؟

 علت تنظیم وکالت نامه های خروج از کشور در دفاتر ثبت اسناد رسمی با قید محدودیت 5 ساله که توسط زوج به زوجه داده می شود، به تبعیت از زمان تعیین شده برای تنظیم گذرنامه است.  به دلیل اینکه مدت اعتبار گذرنامه محدود است گفته می‌شود برای تمدید گذرنامه مجدد زوجه باید از زوج اجازه مجدد اخذ کند.

 زوج می تواند در دفاتر اسناد رسمی ذیل تقاضای تمدید گذرنامه، سند جدایی تنظیم کند و در آن مشخص کند که به زوجه حق خروج از کشور بدون محدودیت، به طور غیرمحدود و الی غیر النهایه می دهد. همچنین قید حق خروج از کشور به طور نامحدود می‌تواند در سند ازدواج به عنوان شروط ضمن عقد ذکر و گنجانده شود.

 اگر این قید در سند نکاح باشد امکان هیچ عدولی از آن وجود ندارد، اما اگر در سند دیگری باشد بهتر است و لازم است که در یک عقد خارج و لازمی این شرط آورده شود که برای زوج غیر قابل عدول باشد. حتی برای ضمانت آوری بیشتر می توان شرطی را ذکر کرد که در صورت خلف وعده، قابل استیفا باشد.

 تنظیم وکالت‌نامه خروج دائم و بدون محدودیت در دفاتر اسناد رسمی بلامانع است و در صورت تقاضای فردی برای تنظیم چنین وکالتنامه‌ای هیچ محدودیت قانونی‌ای وجود ندارد.

 طبق قانون اداره گذرنامه و محدودیت 5 ساله اعتبار گذرنامه، در صورت تنظیم چنین وکالتنامه‌ای قابل تسری دادن برای اخذ متعدد گذرنامه است.

شروط 12 گانه طلاق

شروط دوازده گانه طلاق

در این مقاله به بررسی شروط دوازده گانه طلاق به چه معناست و شروط دوازده گانه طلاق کدامند را مورد بررسی قرار دهیم .

از سال 1360 به بعد شروطی در سند ازدواج درج شده است که زن و مرد در صورتی که بخواهند می توانند ذیل آنها را امضا بزنند و به آن متعهد شوند . بر اساس قانون نیز سردفتر ازدواج موظف شده است که این شروط را برای زن و مرد توضیح بدهد و مفهوم آن را برای زن و مرد توضیح بدهد . این شروط که تحت عنوان شروط ضمن عقد شناخته شده اند ، به گونه ای هستند که در صورت وجود آنها زن می تواند به دادگاه خانواده مراجعه کند و تقاضای طلاق کند . به همین دلیل به آنها شروط دوازده گانه طلاق هم گفته می شود . به همین مناسبت در این مقاله به بررسی شروط دوازده گانه طلاق به چه معناست و شروط دوازده گانه طلاق کدامند را مورد بررسی قرار دهیم .

 

” در سند ازدواج شروطی درج شده است که به زن حق طلاق می دهد “

 

شروط دوازده گانه طلاق

پیش بینی این شروط در واقع به این دلیل است که معمولا مردان به موجب عقد ازدواج حقوقی را به دست می آورند ، اما خانم ها گاها برای تقاضای طلاق با دشواری هایی روبه رو می شوند . به جهت تعدیل این اختیارات و تکالیف ، قانونگذار دوازده شرط را پیش بینی کرده است که در صورت وجود داشتن آنها زن می تواند دادخواست طلاق از شوهرش را به دادگاه تقدیم نماید . به همین دلیل ، به این شروط ، ” شروط دوازده گانه طلاق ” نیز گفته می شود . در واقع ، در پی وجود یکی از شرایط دوازده گانه طلاق ، زن می تواند به دادگاه خانواده مراجعه کند ، وجود یکی از این شروط را برای دادگاه به اثبات برساند و با استفاده از وکالت ضمن عقد و طی تشریفات قانونی ، نسبت به اجرای صیغه طلاق اقدام نماید .

شروط دوازده گانه طلاق کدامند

شروط ضمن عقد نكاح شامل 12 شرط است كه به آن شروط دوازده گانه طلاق نیز مي‌گويند .

* استنکاف شوهر از دادن نفقه زن به مدت شش ماه به هر عنوان و عدم الزام او به تادیه نفقه و همچنین در موردی که اجبار شوهر هم ممکن نباشد .

* سوء رفتار یا سوء معاشرت زوج به حدی که ادامه زندگی را برای زوجه غیر قابل تحمل کند .

* ابتلای زوج به امراض صعب العلاج به نحوی که دوام زناشویی برای زوجه مخاطره آمیز باشد .

* جنون زوج در مواردی که فسخ نکاح شرعاً ممکن نباشد .

* عدم رعایت دستور دادگاه در مورد منع اشتغال زوج به شغلی که طبق نظر دادگاه صالح منافی با مصالح خانوادگی و حیثیت زوجه باشد .

* محکومیت شوهر به حکم قطعی به مجازات پنج سال حبس یا بیشتر یا به جزای نقدی که بر اثر عجز از پرداخت منجر به پنج سال بازداشت شود یا به حبس و جزای نقدی که مجموعاً منتهی به پنج سال بازداشت یا بیشتر شود و حکم مجازات در حال اجرا باشد .

 * ابتلای زوج به هرگونه اعتیاد مضر که به تشخیص دادگاه به اساس زندگی خانوادگی خللی وارد آورد و ادامه زندگی برای زوجه دشوار باشد .

* زوج زندگی خانوادگی را بدون عذر موجه ترک کند . تشخیص ترک زندگی خانوادگی (تشخیص عذر موجه با دادگاه است) یا اینکه زوج شش ماه متوالی بدون عذر موجه از نظر دادگاه غیبت کند .

* محکومیت قطعی زوج در اثر ارتکاب به جرم و اجرای هرگونه مجازات اعم از حد و تعزیر در اثر ارتکاب به جرمی که مغایر با حیثیت خانوادگی و شئون زن باشد . تشخیص اینکه مجازات مغایر با حیثیت و شئون خانوادگی است با توجه به وضع و موقعیت زن و عرف و موازین دیگر با دادگاه است.

* در صورتی که پس از گذشت پنج سال زوجه از شوهر خود به جهت عقیم بودن و یا عوارض جسمی دیگر ، صاحب فرزند نشود .

 * در صورتی که زوج مفقودالاثر شود و ظرف شش ماه پس از مراجعه زوجه به دادگاه پیدا نشود .

 * زوج همسر دیگری بدون رضایت زوجه اختیار کند یا به تشخیص دادگاه نسبت به همسران خود اجرای عدالت نکند .

 

 

سلب حضانت

سلب حضانت فرزند

سلب حضانت فرزند، نوشته پیش رو توسط وکیل خانواده در خصوص  موارد و دلایل سلب حضانت فرزند و موارد و دلایل سلب حضانت فرزند و نحوه لغو حضانت برای آشنایی شما عزیزان تنظیم گردیده است. حضانت شامل نگهداری طفل از جهت پرورش جسمی وی به همراه رشد معنوی و اخلاقی و فراهم آوردن امکانات لازم برای تربیت است از جمله تهیه خوراک، پوشاک، مسکن و درمان است. در مواردی، حق حضانت ساقط می شود که در این مقاله به بررسی موارد لغو حضانت می پردازیم.

بنابر ماده 1168 قانون مدنی، نگهداری اطفال، حق و تکلیف ابوین یعنی پدر و مادر است، بنابراین نگهداری از اطفال تنها یک حق نبوده بلکه تکلیف قانونی نیز است که قانونگذار بر عهده پدر و مادر گذاشته است. در مواردی، قانون گذار با پیش بینی شرایطی، حق حضانت را از والدین سلب می نماید، زیرا اساسا مصلحت طفل و حفظ امنیت روحی و روانی او بر حق حضانت والدین مقدم است.

بر حسب ماده 1173 قانون مدنی، هر گاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که فرزند در حضانت او می باشد، سلامت جسمانی یا تربیت اخلاقی فرزند در معرض خطر باشد، دادگاه می تواند به درخواست اقربای فرزند یا به درخواست قیم او یا به تقاضای رییس قوه قضاییه، هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ نماید.

بنابراین، در صورتی که زوجین فاقد صلاحیت کافی برای نگهداری و تربیت فرزند باشند حق حضانت از آنها سلب خواهد شد و می توانند نسبت به ثبت دادخواست سلب حضانت اقدام نمایند : موارد ذیل از مصادیق عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی هر یک از والدین است.

  1. اعتیاد زیان آور به الکل، مواد مخدر و قمار
  2. اشتهار به فساد اخلاق و فحشا
  3. ابتلا به بیماری های روانی با تشخیص پزشکی قانونی
  4. سوء استفاده از طفل یا اجبار او به ورود به مشاغل ضد اخلاقی مانند فساد و فحشا و تکدی گری و قاچاق
  5. تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف

موارد و مصادیق سلب حضانت فرزند

1- اعتیاد زیان آور به الکل، مواد مخدر و قمار

با توجه به اینکه قانونگذار اعتیاد به مواد مخدر و الکل را مقید به صفت زیان آور نموده است، لذا هر گاه اعتیاد به الکل و مواد مخدر زیان آور نباشد از اسباب سقوط حق حضانت نیست. ممکن است در مواردی والدین اعتیاد خود را از فرزندان مخفی دارند و یا زیان اعتیاد را به خوبی به فرزندان خود بیاموزند لذا چنین اعتیادی موجب سلب حق حضانت نیست.

بنابراین اعتیاد ذاتا دارای مفسده است و آثاری که بر آن مترتب میشود ناخودآگاه بر فرزند تاثیر میگذارد و مخفی داشتن آن یا هشدار درباره زیان آن تاثیری در رفع مفسده آن ندارد و تشخیص اعتیاد زیان آور به عهده قاضی دادگاه خانواده می باشد و در هر مورد ممکن است زیان آور بودن یا نبودن اعتیاد پدر به حال فرزند محل اختلاف باشد.

2- اشتهار به فساد اخلاق و فحشا

هر نوع ادعایی دال بر اشتهار به فساد اخلاقی، اثبات کننده فساد اخلاقی نیست و این ادعا باید به وسیله ادله محکمه پسند در دادگاه صالح اثبات شود و سپس دادخواست سلب حضانت فرزند به دادگاه خانواده تقدیم گردد.

3- ابتلا به بیماری های روانی با تشخیص پزشکی قانونی

با توجه به این که بیماری روانی بر افراد مرتبط با خود تاثیر منفی میگذارد، چه برسد به اینکه آن فرد تحت تفکل و یا حضانت وی هم بوده باشد ، لذا هرگاه بیماری به تشخیص پزشکی قانونی حاد باشد که عرف آن را بیمار تشخیص دهد از موارد سقوط حق حضانت فرزند است.

4 – سوء استفاده از طفل یا اجبار او به ورود در مشاغل ضد اخلاقی مانند فساد و فحشا و تکدی گری و قاچاق

5 – تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف

تشخیص این مورد که تنبیه در حد متعارف یا بیش از حد متعارف بوده با دادگاه رسیدگی کننده به دعوی لغو حضانت است، زیرا حسب ماده 1179 قانون مدنی ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند ولی به استناد این حق نمی توانند طفل خود را خارج از حدود تأدیب تنبیه نمایند.

سلب حضانت مادر در صورت ازدواج

صرف ازدواج مادر برای پدر لغو حضانت ایجاد میکند. سلب حضانت مادر در صورت شوهر کردن و ازدواج مادر، مشروط به حیات پدر است و در صورت فوت پدر، حسب ماده 1171 قانون مدنی و ماده 43 قانون حمایت خانواده مادر اولویت در حضانت دارد، مگر اینکه دادگاه به تقاضای ولی یا دادستان، اعطای حضانت به مادر را خلاف مصلحت فرزند تشخیص دهد.

سلب حضانت مادر در صورت جنون

جنون مادر از موارد سلب حضانت می باشد. مطابق ماده ۱۱۷۰ قانون مدنی اگر در مدت زمانی  که  حضانت با  مادر می باشد و مادر به جنون مبتلا شود یا به دیگری شوهر کند، حق حضانت با پدر خواهد بود. جنون در این ماده صرفا برای مادر نمی باشد و در صورت جنون پدر نیز حضانت از وی ساقط می شود.

داد گاه صالح برای دعوای سلب حضانت فرزند

در صورتی که حضانت فرزند با یکی از والدین باشد و طرف دیگر بنا به دلایل قانونی، خواهان سلب حضانت از وی باشد دادگاه صالح برای رسیدگی به دادخواست سلب حضانت دادگاه خانواده می باشد. دادگاه پس از بررسی و رسیدگی، چنانچه دلایل لغو حضانت را موجه بداند، حضانت را از طرف مورد نظر سلب می نماید و رای بر سلب حضانت خواهد داد.

حضانت و قیمومت

تفاوت حضانت و قیمومت چیست؟

در این مقاله به بررسی حضانت چیست ، قیمومت چیست و فرق حضانت و قیمومت خواهیم پرداخت .

حضانت فرزندان که ناظر است بر مراقبت جسمی و فیزیکی از قرزندان تا زمانی که به سن بلوغ برسند ، بر اساس قانون مدنی ، به عهده پدر یا مادر کودک قرار دارد . اما قیمومت نهادی است که برای اداره امور مالی اشخاص محجور پیش بینی شده است و از طرف دادگاه تعیین می شود . به این منظور ، در این مقاله قصد داریم به بررسی این سوال بپردازیم که تفاوت حضانت و قیمومت چیست . بنابراین ، به بررسی حضانت چیست ، قیمومت چیست و فرق حضانت و قیمومت خواهیم پرداخت .

 

حضانت چیست؟

مطابق قانون مدنی ، حضانت فرزندان حق و تکلیفی است که بر عهده والدین قرار دارد . بنابراین ، هر یک از آنها در درجه اول موظف هستند که به مراقبت از فرزند خود بپردازند و در درجه بعد حق این را دارند که حضانت فرزندشان با آنها باشد . منتها در صورتی که والدین از هم طلاق گرفته باشند یا به هر دلیلی جدا از هم زندگی کنند ، حضانت فرزند دختر و حضانت فرزند پسر تا سن هفت سالگی با مادر خواهد بود . از سن هفت سالگی تا سن بلوغ هم به عهده پدر است . برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد اینکه بعد از فوت پدر قیم کیست کلیک کنید .

 

قیمومت چیست؟

قیمومیت در واقع نهادی است که در فقه برای حمایت از محجوران و سامان دادن امور حقوقی و مالی آنها تدوین شده است . در صورتی که پدر و جد پدری یک کودک فوت کرده باشند و برای اداره امور مالی فرزند خود نیز وصی تعیین نکرده باشند ، دادگاه برای سرپرستی آنها قیم تعیین می کند . همچنین ، برای اشخاصی که بعد از رسیدن به سن بلوغ سفیه یا مجنون می شوند هم اعم از اینکه پدر یا جد پدری یا وصی منصوب داشته باشند یا خیر هم از طرف دادگاه قیم تعیین می شود .

 

فرق حضانت و قیمومت

همانگونه که اشاره شد ، قیمومت به معنای سرپرستی و حمایت است . قیمومیت در واقع نهادی است که برای حمایت از محجوران اعم از صغیر ، سفیه و مجنون ایجاد شده است . در واقع ، اشخاص صغیر ، سفیه و مجنون بایستی تحت حمایت شخصی باشند تا امور آنها اداره شود . در این معنا ، قیمومت با حضانت که ناظر بر نگهداری ، مراقبت و حمایت جسمی از فرزندان است تفاوت دارد . حضانت فرزندان در درجه اول به عهده پدر و مادر طفل است که حق و تکلیف به حضانت دارند . اما قیم به موجب حکم دادگاه برای اداره امور مالی محجور تعیین می شود که البته اولویت با نزدیکان طفل است .

قیومیت با کیست؟
قیم کسی است که امور حقوقی فرزند را سر و سامان می‌دهد. به همین دلیل برای انتخاب این شخص قانون وسواس زیادی به خرج داده است. همانطور که گفتیم اگر مادر صلاحیت لازم را داشته باشد اصلی‌ترین گزینه برای قیمومیت است ولی این تمام ماجرا نیست. پس به این نکته حتما توجه داشته باشید که اگر زن ازدواج مجدد کند معمولا اداره سرپرستی، قیمومت را به یکی از اقوام درجه یک پدر یا مادر می‌دهد و اگر هیچ کدام از این‌ها هم نبودند یا صلاحیت نداشتند اداره سرپرستی یک نفر را به عنوان امین انتخاب و همین فرد امین، قیم فرزندان این زن را انتخاب می‌کند. نکته مهم دیگری که نباید از نظرتان دور بماند این است که قیم هیچ‌گاه نمی‌تواند خودسرانه درباره اموال طفل تصمیم‌گیری کند. قانون در این‌باره نیز سختگیری کرده و قیم را الزام کرده است تا همه کارها را با نظارت اداره سرپرستی انجام دهد. پس این را بدانید که اگر قیم بخواهد اموال طفل را نقل و انتقال دهد حتما باید اجازه اداره سرپرستی را قبلا گرفته باشد.

حضانت با کیست؟
پس از فوت پدر حضانت و سرپرستی کودکان حقی است که قانون به مادر اعطا کرده است. پس اگر شما جزو مادرانی هستید که به تازگی همسر خود را از دست داده‌اید بدانید که هیچ‌کس نمی‌تواند فرزندتان را از شما جدا کند زیرا ماده 1171 قانون مدنی حضانت فرزند را پس از فوت پدر حق شما دانسته و گفته است «در صورت فوت یکی از ابوین، حضانت طفل با فردی است که در قید حیات است، هر چند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد». پس لازم نیست نگران باشید چون که زن بعد از مرگ شوهر برای حضانت نیاز به مجوز خاصی ندارد و این موضوع حتی زمانی که طفل پدربزرگ نیز داشته باشد صادق است. نکته دیگری که توجه به آن می‌تواند بسیاری از مشکلات خانواده‌ها را پیش از وقوع حل و فصل کند این است که حتی اگر مادر ازدواج مجدد کند نیز حضانت از او سلب نخواهد شد و اگر کسی فکر می‌کند که مادر صلاحیت نگهداری فرزند را ندارد باید در دادگاه این موضوع را ثابت کند.

به اداره سرپرستی مراجعه کنید
حتما تا کنون این سوال برایتان پیش آمده است که دریافت مجوز قیمومت چگونه است؟ برای پاسخ به این سوال باید گفت که اگر مادری می‌خواهد اداره اموال فرزندش را بر عهده بگیرد باید با ارایه مدارک فوت پدر طفل و نوشتن تقاضا در یک برگ معمولی به اداره سرپرستی مراجعه کند. این فرد باید در نامه بنویسد که پدر طفل طبق مدارک موجود فوت کرده است و ضمن آن آمادگی خود را برای قیمومت طفل اعلام کند.

در این زمان دادستان پس از بررسی، مادر را به عنوان قیم اعلام می‌کند و بعد از آن است که او می‌تواند در امور مالی فرزند خود جهت مصلحت و منافع طفل دخالت کند. اما حتما باید توجه داشت که دخالت قیم در امور مالی طفل دخالتی بدون حد و حصر نیست و حتما باید بر اساس مصلحت طفل انجام بگیرد و در غیر این‌صورت برای قیم مسئولیت‌های سنگینی به بار خواهد آورد.

روندی که اداره سرپرستی طی می‌کند
اداره سرپرستی پس از دریافت تقاضانامه فرد متقاضی قیمومت، به مرجع انتظامی محل سکونت و اقامت فرزندان، دستور می‌دهد برای حفظ حقوق آن‌ها، از اموال منقول و غیر منقول متوفی صورت‌برداری کنند که مبادا اموال متوفی حیف و میل شود.همچنین مدارکی از جمله گواهی فوت متوفی، کپی شناسنامه صغیر، کپی شناسنامه برای معرفی فرد صالح و شایسته‌ای که آمادگی قیمومت را داشته باشد به اداره سرپرستی تحویل داده می‌شود. در این خصوص معمولاً مادر کودک برای قیمومت اعلام آمادگی می‌کند و مرجع انتظامی پس از تحقیق از اهالی محلی، در مورد صلاحیت و شایستگی وی، نتیجه را به انضمام فتوکپی شناسنامه مادر و سایر مدارک به اداره سرپرستی تقدیم خواهد کرد.

اگر مادر قیمومت را قبول نکند!
اگر مادر حضور نداشته باشد مثلا در خارج از کشور برای تحصیل به سر ببرد یا اینکه حاضر به قبول سرپرستی کودک خود نباشد، در این صورت فردی صالح از بستگان، برای قیمومت معرفی می‌شود و چنانچه هیچ یک از اقوام و بستگان حاضر به قبول قیمومت نباشند یا صلاحیت آن‌ها احراز نشود، اداره سرپرستی رأسا کسی را که شایستگی دارد، انتخاب می‌کند، این فرد حتی ممکن است از کارمندان مورد اعتماد خود اداره سرپرستی باشد و این اداره از یکی از این افراد استفاده کند. پس از مشخص شدن فرد صالح برای قیمومت، اداره سرپرستی، پرونده را برای صدور حکم به دادگاه ارسال می‌کند و چنانچه دادگاه نیز صلاحیت فرد معرفی شده را احراز و او را قادر به اداره امور صغیر بداند پس از صدور حکم، پرونده را به اداره سرپرستی باز می‌گرداند. در این زمان است که قیم نامه صادر و به قیم تحویل می‌دهد تا مطابق وظایفی که در قانون مقرر شده است به اداره امور بپردازد.

چند ماده قانونی
طبق قانون، هیچ یک از والدین حق ندارند در مدتی که حضانت کودکی بر عهده آن‌هاست از نگهداری او امتناع کنند و در صورت امتناع هر یک، حاکم باید به تقاضای دیگری، تقاضای قیم یا یکی از اقربا یا به تقاضای مدعی العموم، نگهداری کودکی را به یکی از ابوین یا غیره که حضانت به عهده اوست الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا موثر نباشد حضانت را به خرج پدر و هر گاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تامین کند، این را به یاد داشته باشید که دادگاه فقط می‌تواند پدر یا مادری را که قانونا حضانت به او سپرده شده است به انجام وظیفه الزام کند.

برای اطمینان از حفظ حقوق مولی‌علیه، قانون پیش‌بینی کرده است که دادستان می‌تواند اشخاصی را به عنوان ناظر بر عملکرد قیم تعیین کند. ماده 1247 قانون مدنی در این خصوص باید مورد توجه قرار گیرد که می‌گوید: «مدعی‌العموم می‌تواند اعمال نظارت در امور مولی علیه را کلا یا بعضا به اشخاص موثق یا هیئت یا موسسه واگذار کند. شخص یا هیأت یا موسسه‌ای که برای اعمال نظارت تعیین شده است در صورت تقصیر یا خیانت مسئول ضرر و خسارت وارده به مولی علیه خواهند بود در پایان لازم است این را هم بدانید که قانون حواسش به حقوق قیم نیز بوده است، تقاضای اجرت برای قیم امکان‌پذیر است و فردی که قیمومت را بر عهده دارد می‌تواند از اموال کودک مبلغی مناسب و متعارفی را با نظر دادستان از اموال کودک برداشت کند.

ابراء مهریه

ابراء مهریه که امکان رجوع از آن امکان پذیر نیست، به معنای این است که زن، به موجب یک سند رسمی تنظیم شده در دفترخانه یا یک سند عادی و با وجود شرایطی همچون، اهلیت، رضا و اختیار، اقدام به رها و خلاص کردن مرد، از پرداخت مهریه تعهد شده در قباله ازدواج نماید؛ بدین صورت که در سند تنظیمی، درج شود که زن، مرد را از پرداخت تمام یا بخشی از مهریه مندرج در سند نکاحیه، مبرا کرده و ادعایی نسبت به آن ندارد.

دیون و تعهدات، در قانون ما، محترم هستند و شخص مدیون یا متعهد باید، اقدام به پرداخت قرض یا انجام تعهد خود نماید، چرا که در غیر این صورت، با تبعات قانونی عدم پرداخت دین یا عدم انجام تعهد، روبرو خواهد شد. اما، قانون گذار، راه هایی را برای سقوط دیون یا تعهدات مالی، همچنین، خلاصی یا رها سازی مدیون یا متعهد، پیش بینی نموده است.

ابراء، یکی از نهادهای حقوقی مورد پیش بینی قانون گذار، در قانون مدنی می باشد و به واسطه آن، داین یا متعهد له، می تواند، مدیون و یا متعهد علیه را از پرداخت دین یا انجام تعهدات مالی، رها و خلاص سازد. مهریه نیز، دینی بر عهده مردان است که در صورت ابراء یا بخشیدن آن از جانب زن، از عهده مرد، برداشته خواهد شد و با توجه به اینکه انجام ابراء مهریه، شرایط و نحوه و مراحل بخصوصی دارد و زن را با آثار حقوقی جبران ناپذیری روبرو می نماید، ضروری است تا از قواعد و مراحل، همچنین آثار انجام این امر، مطلع بود.

لذا در مقاله حاضر، قصد داریم، از منظر قانون، بررسی کرده که ابراء مهریه چیست و شرایط و نحوه انجام آن، چگونه می باشد؛ سپس، در خصوص امکان رجوع از این امر توضیح داده و بگوییم بری الذمه کردن مرد از پرداخت مهریه، با سند عادی یا در دفترخانه، به چه صورت می باشد و ابطال سند رسمی ابراء، به چه شکل است و در آخر، متن ابراء کردن مهریه و فایل دانلود آن را در اختیار خوانندگان محترم، قرار دهیم.

ابراء مهریه چیست؟

مهریه، یکی از مهم ترین حقوق مالی هر زن، بعد از نکاح دائم یا متعه است که مرد، متعهد و موظف به پرداخت آن می باشد و باید، به محض مطالبه زوجه، این حق از حقوق مالی زن در زندگی مشترک را بپردازد؛ مگر اینکه مهر، عندالاستطاعه بوده و مرد، از توان مالی کافی برای پرداخت آن، برخوردار نباشد یا زن، به موجب یک سند عادی و یا رسمی، مهر خود را بخشیده یا ابراء کرده باشد.

یکی از پرسش های رایج، در خصوص مهریه، این است که مقصود از ابراء مهریه چیست و شرایط و تبعات حقوقی آن، به چه شکل است؟ برای پاسخ به این پرسش ها، لازم است تا در ابتدا، توضیح دهیم، مقصود از ابراء یا برائت ذمه در حقوق، چه می باشد و از لحاظ حقوقی، چه آثاری، بر آن، بار می گردد.

ابراء یا برائت ذمه، یک نهاد حقوقی مورد پیش بینی قانون گذار، در قانون مدنی بوده و در خصوص دیون و تعهدات مالی، مطرح می گردد. بدین شرح که؛ تعهدات و دیون، در منظر قانون گذار، محترم هستند و باید، توسط مدیون یا متعهد علیه، پرداخت و انجام شوند؛ در غیر این صورت، فرد، با تبعات حقوقی این عدم پرداخت یا عدم انجام، روبرو خواهد شد، مگر اینکه دین، ادا شده باشد یا داین، مدیون را ابراء نموده باشد.

ابراء یا بری الذمه کردن، به معنای رها و خلاص کردن متعهد یا مدیون، از انجام تعهد مالی یا پرداخت دین، توسط داین است، بدین صورت که داین، با رضایت، در صحت عقل و با داشتن بلوغ و رشد، ذمه یا در اصلاح عرفی، شانه مدیون یا متعهد را از انجام تعهد مالی یا پرداخت دین، خالی و بری می نماید، به نحوی که گویی از ابتدا، دینی وجود نداشته است.

 

با توجه به توضیحات فوق، در پاسخ به این پرسش که ابراء مهریه چیست؟ می توان گفت، ابراء مهریه، بدین معنا می باشد که زن، در کمال صحت عقل و با وجود بلوغ، رشد، با اختیار و رضایت خود، به موجب یک سند عادی یا رسمی، مرد را از پرداخت مهریه تعهد شده در قباله ازدواج، رها و آزاد سازد.

از آثار ابراء، می توان به غیر قابل رجوع بودن آن، اشاره کرد و با توجه به اینکه مهریه، یکی از مهم ترین ابزار زنان، برای جلب رضایت مرد در مواقعی است که زن، تمایل به طلاق دارد، پیشنهاد می شود، در خصوص ابراء با احتیاط بیشتری، تصمیم گیری گردد؛ چراکه بعد از ابراء، گویی زن، مهریه ای نداشته و مرد، تعهدی بر پرداخت، نخواهد داشت.

 

شرایط ابراء مهریه

پس از توضیح در این باره که ابراء مهریه چیست، در این قسمت، قصد داریم، در خصوص شرایط انجام این امر، توسط زوجه صحبت کنیم و بگوییم که تحت چه شرایطی، زن می تواند، نسبت به بری الذمه کردن مرد از پرداخت مهریه تعهد شده در قباله ازدواج، اقدام کند. شرایط ابراء مهریه، بر اساس آنچه در قانون، درخصوص شرایط ابراء یا برائت ذمه آمده، از قرار زیر است:

وجود اهلیت در ابراء کننده: مقصود از اهلیت، وجود عقل، بلوغ و رشد در زوجه است. با توجه به اینکه در قانون مدنی ما، ابراء، ایقاع دانسته شده، اهلیت مدیون یا متعهد، یعنی کسی که نسبت به او، ابراء صورت می گیرد، شرط نیست.

وجود قصد و رضا در ابراء کننده: زوجه که مالک مهریه است، زمانی که می خواهد، دین مهریه و تعهد به پرداخت آن را نسبت به شوهر، ابراء نماید، باید، در انجام این امر، از قصد رها و خلاص کردن مرد از پرداخت مهریه، برخوردار باشد و با رضا و بدون اکراه، نسبت به انجام این امر، اقدام کند.

مشروعیت جهت و معین بودن موضوع ابراء: از دیگر شرایط ابراء مهریه زوجه، این است که هنگام تنظیم سند رسمی یا عادی این امر، موضوع ابراء که رها سازی مرد از پرداخت مهریه است، به همراه میزان و نوع مهریه ابراء، مشخص و معین بوده و هدف از انجام ابراء نیز، یک نیت و مقصود خلاف شرع و قانون نباشد.

 

نحوه ابراء مهریه

در عالم حقوق، هر امری باید، بر اساس نحوه و مراحل مخصوص به خود، صورت گیرد تا صحیح و دارای اثر باشد و ابراء مهریه نیز از این امر، مستنثنی نیست. لذا، در این قست، قصد داریم، در این باره که مراحل و نحوه ابراء مهریه چیست و چگونه می باشد، توضیح دهیم.

نحوه ابراء مهریه، بدین صورت بوده که زن باید، با داشتن شرایط انجام این امر که در قسمت قبل، توضیح دادیم، یعنی، در کمال صحت عقل و با وجود عقل و رشد و قصد و رضا، به موجب یک سند عادی دست نویس یا به موجب یک سند رسمی تنظیم شده در دفترخانه، به صراحت، ذکر کند که مرد را از پرداخت مهریه، بری الذمه می کند.

از این پس، یعنی بعد از طی شدن مراحل و انجام ابراء، زن دیگر، هیچ گونه حقی بر مهریه مندرج در قباله ازدواج نداشته و مرد نیز، هیچ تعهد و مسئولیتی بر پرداخت آن و می توان گفت، این موارد، از آثار ابراء مهریه، توسط زوجه، نسبت به خود او و همسرش هستند.

 

آیا ابراء مهریه قابل رجوع است؟

در قسمت های قبل، گفتیم که مقصود از ابراء مهریه چیست و شرایط انجام آن، به چه شکل می باشد. حال، در این بخش از مقاله، قصد داریم، به این پرسش، پاسخ دهیم که آیا ابراء مهریه، قابل رجوع است یا خیر و نظر قانون گذار، در این خصوص، چه می باشد؟

در خصوص رجوع از ابراء مهریه باید گفت، به طور کلی، قانون گذار، برگرفته از شرع مقدس، رجوع از ابراء، نسبت به دیون و تعهدات مالی، اعم از مهریه یا قرض را امکان پذیر نمی داند و بنابراین، چنانچه زوجه، اقدام به بری الذمه کردن مرد، از پرداخت مهریه نماید، به هیچ وجه، نمی تواند، نسبت به ابراء صورت گرفته، رجوع کند.

یکی از مواردی که زن، به موجب آن می تواند، مرد را از پرداخت مهریه، رها سازد، بخشیدن مهریه است که علاقمندان به کسب اطلاع از شرایط رجوع از بخشیدن مهریه، می توانند، نسبت به مطالعه مقاله ای که در زیر، با همین عنوان، آمده، اقدام نمایند.

 

ابراء مهریه با سند عادی و در دفترخانه

از آنجا که ابراء مهریه، می تواند به موجب تنظیم یک سند عادی و دست نویس یا به موجب تنظیم یک سند رسمی و در دفترخانه صورت گیرد، یکی از پرسش های رایج در این خصوص، درباره نحوه و مراحل ابراء مهریه، با سند عادی و یا در دفترخانه است که در این بخش، به توضیح هریک از آن ها، خواهیم پرداخت.

 

ابراء مهریه، با سند عادی

 ابراء مهریه با سند عادی، بدین صورت می باشد که زن و مرد، در یک دست نوشته و در صورت امکان، با حضور شهود، اقدام به تنظیم سند ابراء مهریه کرده و پس از ذکر مشخصات هویتی زوجه و زوج، به عنوان ابراء کننده و ابراء شونده، میزان مهریه، نوع آن و شماره سند نکاحیه، قید می کنند که زن، با اختیار و رضایت و در صحت عقل، همچنین با داشتن رشد و بلوغ، مرد را از پرداخت تمام یا بخشی از مهریه مندرج در سند ازدواج، مبرا و رها می سازد و در صورت وجود شاهد، شهود، با ذکر تاریخ، ذیل آن را امضا می نمایند.

 

 ابراء مهریه، در دفترخانه

در این حالت، زن و مرد، با در دست داشتن مدارک لازم، از قرار مدارک هویتی و قباله ازدواج، به یکی از دفاتر اسناد رسمی، مراجعه کرده و پس از پرداخت هزینه تنظیم سند رسمی ابراء مهریه و امضای متن ابراء مهریه توسط زوجه که در دفترخانه ها، موجود است، اقدام به انجام عمل ابراء مهریه نموده و سند رسمی آن را نیز، دریافت می نمایند.

همانطور که در قسمت های قبل، توضیح دادیم، ابراء مهریه، می تواند با مراجعه به دفترخانه، صورت گیرد و در این حالت، به طرفین، یک سند رسمی، مبنی بر ابراء مهریه، توسط زوجه، داده می شود. پرسشی که در این باره، مطرح است، این بوده که آیا امکان ابطال سند رسمی ابراء مهریه، وجود دارد یا خیر و در صورت امکان، شرایط و نحوه انجام آن، به چه صورت است؟

 

در پاسخ به این پرسش باید گفت، قانون گذار، تنها در شرایط بخصوصی، امکان ابطال سند رسمی را پیش بینی کرده است که ابطال سند رسمی ابراء مهریه نیز مستثنی از آن نیست. امکان ابطال سند رسمی ابراء مهریه، تنها در صورت ثابت کردن جعلی بودن سند تنظیمی یا اثبات این امر که زوجه، هنگام تنظیم آن، از اهلیت قانونی لازم یا رضایت و اختیار برخوردار نبوده، امکان پذیر می باشد.

در صورت وجود شرایط ابطال فوق الذکر، زوجه یا نماینده قانونی او باید، اقدام به تنظیم و سپس ثبت دادخواست ابطال سند رسمی ابراء مهریه از طریق دفاتر خدمات الکترونیک قضایی نموده و با ارائه ادله اثبات، مبنی بر نبود اهلیت و رضا، هنگام تنظیم سند یا جعلی بودن سند ابراء، از دادگاه، تقاضای صدور حکم بر ابطال سند رسمی ابراء مهریه را داشته باشند.

آثار نشوز زوجه

آثار نشوز زوجه چیست ؟

عواقب و آثار نشوز زوجه، محرومیت وی، از دریافت نفقه بوده و به مرد، این امکان داده خواهد شد که از دادگاه، اذن ازدواج مجدد گرفته و با وجود اینکه بدون اذن همسر اول، اقدام به ازدواج مجدد کرده، زوجه اول، نتواند، از محکمه، تقاضای صدور حکم طلاق کند. ازدواج زن ناشزه، تنها پس از طلاق از همسر و سپری کردن عده طلاق ممکن است.

تمکین از همسر، از مهم ترین وظایف هر زن در زندگی مشترک ناشی از عقد نکاح می باشد و این تمکین، شامل تمکین عام و خاص می گردد. در قبال تمکن عام و خاصی که زن از مرد دارد، مرد مکلف خواهد شد که به همسر خود، نفقه بپردازد که این نفقه، شامل مواردی نظیر خوراک، پوشاک، مسکن، هزینه های مربوط به درمان و… می شود.

در صورتی که زنی، بدون داشتن عذر موجه، نظیر وجود خطر جانی، مالی یا شرافتی ناشی از زندگی با مرد و یا سایر مصادیق عسر و حرج، از تمکین عام و خاص همسر خود، خودداری کند، به او ناشزه گفته خواهد شد و با آثار و عواقب حقوقی نشوز، روبرو می شود.

از این رو، در مقاله حاضر، قصد داریم آثار نشوز زوجه؛ وضعیت تعلق نفقه به او در این حالت؛ ازدواج مجدد مرد در صورت نشوز زن و محرومیت از حقوق مالی زن ناشزه بعد از طلاق را بررسی کرده و پیرامون محدودیت های زن ناشزه و اینکه آیا زن ناشزه می تواند ازدواج مجدد کند یا نه، صحبت کنیم.

آثار نشوز زوجه

آثار نشوز زوجه چیست؟ این پرسش اغلب مردانی است که همسران آن ها، از آنان، تمکین عام و یا خاص نمی کنند و یا از سوی زنانی مطرح می گردد که به موجب حکم دادگاه، محکوم به تمکین شده اند، با این حال، از حکم، اطاعت نکرده اند. لذا، در این بخش از مقاله قصد داریم در خصوص عواقب و آثار نشوز زوجه، صحبت کنیم. عواقب و آثار نشوز زوجه، عبارتند از:

عدم تعلق نفقه به زن که این امر را در تیتر بعدی، به تفصیل توضیح خواهیم داد.

عدم تعلق اجرت المثل؛ در صورتی که زن از انجام امور منزل، نظیر شستشو، پخت و پز، تربیت فرزندان و سایر اوامر شوهر، خودداری کند. لازم به ذکر است که در برخی موارد، نشوز صرفا به علت عدم برقراری رابطه زناشویی، تحقق می یابد و این در حالی است که زن در منزل حضور دارد و بدون قصد تبرع، به امر شوهر، کارهای منزل را انجام می دهد که در این صورت، علی رغم ناشزه بودن به علت عدم تمکین خاص، زن، همچنان مستحق دریافت اجرت المثل هست.

امکان ازدواج مجدد مرد، در صورت اثبات نشوز به دادگاه و همچنین، اثبات این امر که از نشوز زن، در عسر و حرج است. در چنین شرایطی، علی رغم ازدواج مجدد مرد، بدون اذن زن اول، زن از حق طلاق به علت عسر و حرج ناشی از ازدواج دوم مرد بدون اذن زن اول، برخوردار نخواهد شد.

نفقه زن ناشزه

ماده 1108 قانون مدنی، در خصوص ارتباط تمکین با نفقه، چنین مقرر کرده است که: “هرگاه زن، بدون مانع مشروع، از ادای وظایف زوجیت خودداری کند، مستحق نفقه نخواهد بود.”بنابراین، در صورتی که زن، بدون عذر موجه، از تمکین عام یا خاص، در برابر شوهرش خودداری کند، از حق نفقه برخوردار نمی باشد.

مقصود از دلایل مشروع، وجود یکی از مصادیق عسر و حرج زن در قانون است؛ بنابراین، در صورتی که زن، به یکی از دلایل قانونی، نظیر عدم پرداخت نفقه از سوی مرد، وجود خطر جانی برای زن در زندگی با مرد، اعتیاد مضر مرد و… از تمکین در برابر شوهرش خودداری کند، همچنان حق نفقه خواهد بود.

مقصود از نشوز، یعنی تمکین نکردن بدون عذر موجه و زنی که بدون عذری موجه، از تمکین عام و خاص، خودداری کند، حق برخورداری از نفقه را نخواهد داشت؛ بر این اساس، در توضیح وضعیت نفقه زن ناشزه باید گفت که او، به علت عدم تمکین بدون عذر موجه، از حق نفقه، برخوردار نیست و مرد، ملزم به پرداخت نفقه به وی نخواهد بود.

 

ازدواج مجدد مرد

پس از توضیح در این خصوص که عواقب و آثار نشوز زوجه چیست، در این بخش از مقاله، قصد داریم به یکی از پر تکرار ترین پرسش های زوجینی که با مساله نشوز، روبرو هستند پاسخ دهیم. این پرسش، مبنی بر این است که وضعیت ازدواج مجدد مرد در صورت نشوز زن، چگونه خواهد بود و چه مراحلی دارد؟

قانون گذار، ثبت ازدواج دوم مرد در دفاتر ثبت ازدواج و طلاق را منوط بر داشتن اذن همسر اول از سوی مردان نموده و در صورتی که دفترخانه ای، بدون اجازه، اقدام به ثبت چنین ازدواجی نماید، جریمه خواهد شد. همچنین، در صورتی که مردی، بدون اذن همسر اول، اقدام به ازدواج با زنی دیگر نماید، اعم از اینکه عقد نکاح آن ها، دائم باشد یا موقت، زن اول، حق دارد که علی رغم نداشتن حق طلاق، به علت عسر و حرج ناشی از ازدواج مجدد مرد، از دادگاه، تقاضای صدور حکم طلاق کند.

اما، در شرایطی که زن ناشزه است و با وجود حکم قطعی دادگاه و صدور اجرائیه رای تمکین، بدون داشتن هیچگونه عذر موجهی، از تمکین همسر خود خودداری می کند، مرد می تواند، اقدام به ثبت دادخواست تجویز ازدواج مجدد نموده و با اثبات نشوز زن و عسر و حرج ناشی از این امر، از دادگاه، اذن ازدواج مجدد بگیرد.

در چنین شرایطی، علی رغم اینکه مرد، بدون اذن زن اول، اقدام به ازدواج دوم نموده، دفتر ثبت ازدواج و طلاق، به استناد حکم دادگاه، عقد نکاح وی را ثبت خواهد کرد و زن اول نیز، از حق طلاق به علت عسر و حرج ناشی از ازدواج دوم مرد بدون اذن او، برخوردار، نخواهد بود.

 

محرومیت از حقوق مالی بعد از طلاق

در طلاق به درخواست مرد، تا مادامی که حقوق مالی زن، پرداخت نشود، یا در خصوص آن ها، تعیین تکلیف نگردد و یا زن، در دفترخانه حاضر نشود و رضایت خود بر جاری شدن صیغه طلاق را اعلام ندارد و ترتیب و موعدی برای پرداخت حقوق مالی، مشخص نکند، دفترخانه اقدام به جاری کردن صیغه طلاق، نخواهد کرد.

حقوق مالی زن در این شرایط، شامل مواردی چون، نفقه زن، در صورتی که در طول زندگی مشترک، توسط مرد، پرداخت نشده باشد؛ اجرت المثل، در صورتی که زن در منزل، بدون قصد تبرع و به دستور شوهر، کارهای منزل را انجام داده باشد و مرد، مزد زحمات وی را نپراخته باشد؛ مهریه و در صورت پذیرش شرط تنصیف اموال توسط مرد، تا نصف دارایی مرد می باشد. 

پرسشی که در خصوص عواقب و آثار نشوز زوجه مطرح می گردد، این است که آیا نشوز زوجه، سبب محرومیت از حقوق مالی بعد از طلاق می شود یا خیر؟ لذا در این بخش، قصد داریم پرسش مطروحه را بررسی کرده و بگوییم که در مقام این پرسش، آثار نشوز زوجه چیست؟

در خصوص حق مالی مهریه، باید گفت، مهریه در هر صورت، حق زن است و تا زمانی که آن را بذل یا ابراء نکرده باشد، این حق از او، ساقط نخواهد شد. همچنین، در صورتی که اثبات شود، مرد، نفقه ایامی که زن از او تمکین داشته (قبل از نشوز) را نمی پرداخته، مرد، ملزم است که نفقه معوقه همسر خود را بدهد.

اجرت المثل ایام زوجیت نیز، مزد کارها و زحمات زن است و این حق، در صورتی که زن، با وجود نشوز، یا قبل از صدور حکم نشوز، در منزل مرد، حاضر بوده و کارهای منزل را بدون قصد تبرع و به دستور او، انجام می داده، از زن سلب نخواهد شد.

در خصوص شرط تنصیف اموال نیز باید شرط تنصیف اموال عقد نامه را بررسی کرد که مقرر می دارد : “ضمن عقد ازدواج، زوج شرط نموده که هرگاه طلاق به ‌درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه، تقاضای طلاق، ناشی از تخلف زن از وظایف همسرداری یا سوء اخلاق و رفتار او نباشد، زوج موظف است تا نصف دارایی موجود را که در ایام زناشویی با او به دست آورده یا معادل آن را طبق نظر دادگاه، بلاعوض به زوجه منتقل نماید.”بنا بر شرط فوق، چنانچه طلاق به علت نشوز زن و از جانب مرد باشد، تنصیف اموال، جاری نخواهد شد و زن از این حق، محروم می گردد.

  

محدودیت های زن ناشزه

محدودیت های زن ناشزه، یکی از مهم ترین مواردی است که زنانی که بدون داشتن عذر موجه، از تمکین عام و یا خاص همسر خود خوددادری می کنند، باید از آن، مطلع باشند که در این بخش، قصد داریم با در نظر گرفتن قانون، این محدودیت ها را توضیح دهیم که عبارتند از:

عدم پرداخت نفقه به وی توسط شوهر و عدم امکان درخواست صدور حکم طلاق، به علت عسر و حرج ناشی از نپرداختن نفقه، توسط همسر.

عدم امکان ازدواج مجدد زن با مردی دیگر، تا مادامی که او، از همسر قبلی خود، متارکه نکرده و عده خود را سپری ننموده است؛ بدون جاری شدن صیغه طلاق، حتی اگر زن از شوهر، سال ها جدا زندگی کند، همچنان امکان ازدواج مجدد را نخواهد داشت.

روبرو شدن با مساله ازدواج مجدد همسر، بدون نیاز به اذن او و صرفا با اذن دادگاه و از دست دادن امکان درخواست صدور حکم طلاق، به علت عسر و حرج ناشی از ازدواج همسر بدون اذن زن اول.

مواجه شدن با ممنوعیت خروج از کشور؛ چراکه بر اساس قانون، زنان متاهل، در خروج از کشور، نیازمند اذن و رضایت همسر خود هستند. علاقمندان به کسب اطلاعات بیشتر در خصوص مساله نشوز زوجه، می توانند مقاله قسمت حتما بخوانید را مطالعه کنند.

آیا زن ناشزه می تواند ازدواج مجدد کند

بسیاری از زنان ناشزه، اقدام به ترک منزل می نمایند و به عبارتی، علاوه بر نداشتن تمکین خاص، از تمکین عام همسر خود نیز خودداری می کنند و اغلب، این پرسش را مطرح می نمایند که آیا زن ناشزه می تواند ازدواج مجدد کند یا خیر؟ لذا، در این بخش، با در نظر گرفتن مواد قانون مدنی، به این پرسش، پاسخ خواهیم داد.

در پاسخ به پرسش مذکور باید گفت، تا مادامی که زن ناشزه، از همسر خود طلاق نگرفته باشد مجاز به ازدواج نخواهد بود. شایان ذکر است، صرف طلاق از همسر، کافی نبوده و زن ناشزه، به تناسب وضعیت خود، باید عده طلاق را نیز سپری کند تا مجاز به ازدواج مجدد باشد.

 زنان ناشزه باکره و یائسه، عده طلاق ندارند اما، همچنان، تنها پس از طلاق از همسر خود، می توانند اقدام به ازدواج کنند؛ عده طلاق زنان باردار ناشزه نیز تا پایان مدت بارداری است و بعد از آن می توانند، ازدواج کنند و عده طلاق در خصوص زنان غیر یائسه، غیر باکره و غیر باردار، سه طهر یا سه ماه است و پس از سپری کردن آن، مجاز به ازدواج هستند.

حق حبس مهریه

حق حبس چیست؟

حق حبس در مفهوم کلی به این معناست که زوجه انجام وظایف زناشویی و تمکین را در گرو پرداخت تمام و کمال مهریه از جانب مرد قرار دهد . البته این امر شرایط خاص خودش را دارد از جمله آنکه مهریه حتما باید حال باشد و زن تا زمان استفاده از حق حبس ، هیچگونه تمکینی از مرد نکرده باشد .

مقوله ازدواج در هر جامعه ای آثار و حقوق منحصر به خودش را دارد و حق حبس ، یکی از حقوقی است که قانون مدنی کشور ما برای زنان به رسمیت شناخته است . به موجب این حق زن می تواند تا زمانی که مرد ، مهریه او را به طور کامل پرداخت نکرده از انجام وظایف زناشویی و تمکین خاص و عام خودداری نماید .

به طور کلی حق حبس ریشه فقهی داشته و اعمال آن شرایط و اقتضائات خاص خودش را دارد و تنها در صورتی که این شروط محیا باشند ، می توان از آن استفاده کرد . یکی از این شروط آن است که مهریه حتما باید حال باشد و در خصوص مهریه عند الاستطاعه یا موجل این حق قابل اعمال نیست . در ادامه به توضیحات کامل در خصوص حق حبس و موارد سقوط این حق می پردازیم .

حق حبس چیست ؟

همانطور که گفته شد براساس ماده 1085 قانون مدنی : ” زن می تواند تا مهر به او تسلیم نشده از ایفاء وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند مشروط بر اینکه مهر او حال باشد و این امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود . “

بنابراین به بیان ساده تر حق حبس به این معناست که زن می تواند بعد از جاری شدن صیغه عقد نکاح در صورتی که مهریه او عند المطالبه ( حال ) باشد ، مهریه خود را مطالبه کرده و انجام وظایف زناشویی و تمکین خاص و عام را موکول به بعد از پرداخت کامل مهریه توسط شوهر نماید .

اما تمکین عام و خاص به چه معناست ؟ تمکین عام در اصطلاح حقوقی به معنای زندگی در محل سکونتی که شوهر برای زن تدارک دیده و مواردی از این دست می شود اما تمکین خاص به طور مشخص به وظایف زناشویی اشاره دارد .

بنا بر رای وحدت رویه شماره 718 در صورتی که زن بدون برقراری رابطه جنسی از شوهرش تمکین عام کند  دیگر نمی تواند از حق حبس استفاده نماید بنابراین منظور ماده 1085 قانون مدنی تمکین عام و تمکین خاص می باشد و تنها تمکین خاص را در بر نمی گیرد .

موارد سقوط حق حبس

تا اینجا در خصوص مفهوم حق حبس به طور کلی صحبت کردیم اما سوالی که مطرح می شود آن است که چه مواردی باعث سقوط این حق خواهد شد ؟ موارد سقوط حق حبس دو مورد را شامل می شود :

1- تمکین خاص که اشاره به همان وظایف زناشویی و نزدیکی زوجین دارد و این اعمال چه قبل از مراسم عروسی و چه بعد از آن باعث سقوط حق حبس زوجه خواهد شد .

2- تمکین عام که زندگی در منزل و محل سکونت تدارک دیده شده توسط شوهر را در بر می گیرد و اگرچه به لحاظ استنباطی صحیح به نظر نمی رسد اما رای وحدت رویه این امر را نیز از موجبات سقوط حق حبس به شمار آورده است .

 اشاره به چند نکته در اینجا ضروری به نظر می رسد اول آنکه با وجودی که براساس قانون و شرع اسلام نفقه به زنی که از همسرش تمکین نکند تعلق نخواهد گرفت اما حق حبس یک استثنا بر این قاعده بوده و به زنی که به علت داشتن حق حبس از تمکین ممانعت به عمل آورد ، نفقه تعلق می گیرد و شوهر موظف به پرداخت نفقه است .

دومین نکته ای که اشاره به آن خالی از لطف نیست آن است که زنی که بعد از عقد از شوهرش تمکین به عمل آورد هم می تواند مهریه خود را مطالبه کند و این دو امر تناقضی با یکدیگر ندارند .

همچنین در صورتی که مهریه قسط بندی شده و پرداخت آن مدت درازی به طول انجامد باز هم می توان تا پرداخت کامل مهریه از حق حبس استفاده کرد .